آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

تاسوعا عاشورای خود را اینگونه گذراندیم..

عزیز دل مادر پسر دوست داشتنی من خوشت میاد مامانت دوباره فعال شده! چقدر از خودم خوشم میاد از این  روزا بخوام برات بگم  بابا وحید برای تاسوعا عاشورا اومد تبریز و با هم به گشت و گزار پرداختیم ولیعصر رفتیم گشتیم لذت سنتر باقلوا خوردیم  عاشورا برای نهار رفتیم پیک نیک حسابی اسکوتر بازی کردی و تو پارک بازیش با سرسره کیف کردی  همونجا هم خوابوندمت و غروب برگشتیم خونه ...روزایی که بابا وحید(بابا ی من بابا بزرگ آراد )میاد  خیلی خوبه ولی حیف زود میره چند روز بیشتر نموند راستی اومدنش هم جریان داره ناناجون(مامان من مامان جون آراد) که رفته بود کاشان قرار بود برگرده و قرار بود بابا وحید بره دنبالش و تا تهران ببر...
24 مهر 1395

پاییز افسرده!

عزیزم دوباره پاییز شروع شد و هوا زود تاریک می شه منم اصلا از این قضیه خوشم نمیاد  آدم دپرس می شه جمعه هوا خیلی خوب بود برای همین ظهر رفتیم پیک نیک که خوب و خلوت بود و ما کلی بازی کردی تو پارکش از اونجا هم رفتیم یه جای دیگه نشستیم نهار خوردیم خیلی چسبید شب هم که مثل همیشه رفتیم خونه ی بابا جون تبریزیت اینا و شما پدرمونو در آوردی بس که اذیت کردی  همش صرای هیولا در میاوردی به به همه حمله می کردی همه رو می زدی  یعنی هیچ راهی برای جلوگیری از کارات وجود نداره  حتی کتک خوردنت هم بی فابدست البته از من ساب می بری ولی اونجا که میریم من نمی تونم دعوات کنم جلوی مامان جونت اینا برای همین تو هم انگار اینو خوب می دونی خی...
18 مهر 1395

تولد 4 سالگی عسل من

عزیزم الهی فدای مرد شدنت خوشگل مامان ...خیلی دوست دارم آقا پسر 4 ساله ی من ...ایشالا روزها و لحظه های زندگیت پر از شادی و موفقیت باشه و همیشه مثل امسال برای رسیدن به تولدت اشتیاق داشته باشی  برم                                  پسر پاییزی من ت و ل د ت م ب ا ر ک همون طور که گفته بودم مهمون دار شدیم اول از همه خاله شهنازت با آیلین از اهواز اومدن که من و بابا سعید و شما  رفتیم فرودگاه دنبالشون  ماشالا آیلین خاله خیلی خانوم و بزرگ شده و یه جورایی اولش اصلا بهمون...
14 مهر 1395
1